هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

برای تو دخترکم

.

1392/5/14 1:07
نویسنده : sara
691 بازدید
اشتراک گذاری

 ساعت 11.30 دقیقه ظهره و من و همسرم تو جاده ،داریم میریم قبل از آوردن هانا از مهد یه سفارشیو بفرستیم برای مشتری

فکرای خیلی بدی تو ذهنم می چرخه...با خودم می گم اگه تو همین جاده اتفاقی برای من و همسرم بیفته

هانای من تو مهد چشم انتظار می مونه چجوری به فامیلم خبر میدن که برن دنبال هانا

هیچی تو این دنیا وابستم نکرد که بترسم از مرگ بجز هانای عزیزم که دلم می خواد باشم تا وقتی که هانا به من نیاز داره...

خدایا خودت هوامونو داشته باش ............

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان. آراز
14 مرداد 92 12:53
وای خانمی نگووووووووو خدا نکنه
سپید ماما علی
15 مرداد 92 9:24
صدیقه جون ایم ذهنیت های منفی رو از خودت دور کن ایشالا همیشه تنتون سالم و سایتون بالای سر گل زندگیتون باشه... آمین
هاله
17 مرداد 92 10:58
صدیقه این چه فکراییه ایشالا که کنار هم شاد و سلامت زندگی میکنین سالهای سال...
هدی مامان مبین
17 مرداد 92 22:28
آخ قلبم...تروخدا این فکرا رو دور کن....
صدف
22 مرداد 92 0:55
دور از جون صدیقه عزیزم . انشالا سالیان سال کنار هم با شادی و خوشبختی زندگی میکنین تازه با خواهر برادرای هانا جونم هم به جمعتون اضافه میشن ووووووووووووس
ملیحه مامان پریا
22 مرداد 92 21:49
صدیقه عزیز این فکرا به خاطر شیدایی ما مادران به نی نی هامونه ولی نباید اجازه بدیم که این افکار بیان انشالا خوش باشی به ما هم سر بزنین
سپیده
27 مهر 92 12:15
عزیزم این چ فکرایی تو میکنی قربونت برم ... همسر گفتنت تو حلقم