بدون عنوان
نمی دونم چرا انقدر تنبل شدم ................
امروز یکم خودمو تکون دادم ..........گفتم تا یادم نرفته بیام و از کارهای شیرینی که این روزها می کنی برات بنویسم
امروز که می نویستم 1 سال و 3 ماه و 11 روزته
...........
-می گم هانا هاپو چی میگه:میگی باب باب باب
-جوجو چی می گه:جیک جیک جیک
-موش میشی ...............(عکسشو بزودی میذارم)
-چشمک می زنی .....سر سری می کنی
-مدلهای مختلف دست می زنی .....
-میریم دم کارگاه ..........هر مدلی من در بزنم تو هم دستتو همون مدلی می کنی
-سعی می کنی لباساتو بپوشی ....یا موهاتو درست کنی ........
-حرفهای ما رو می فهمی ..........خوراکی که برات میگیرم می گم بده باز کنم ...زودی میدی ...
-تو خیابون نه بغلمون میای نه دستتو میدی.............مستقل برای خودت راه میری ........تند تند
-بابایی خودشو میزنه به خواب و تو هم بوسش می کنی تا بیدار شه ..............منم بوس می خوام
....باز چیزی یادم اومد اضافه می کنم ...............