خدا تو رو به من داد
لحظه هایی هست که دلم واقعا برات تنگ میشه
من اسم این لحظه ها رو همیشه گذاشتم
فندق مامانی
پنج شنبه ۱۱/۶/۸۹ بود که من متوجه بودن تو شدم...
کاملا اتفاقی از بی بی چک استفاده کردم و فهمیدم که هستی
خیلی حس خاصی بود و زیبا
اون شب ما خونه مامان بزرگ(مامان بابا) دعوت بودیم..هیچکی نمی دونست ...و من تو پوست خودم نمیگنجیدم...یواشکی سر سفره به بابا جون گفتم
و به هیچکس نگفتم تا مطمئن شم
خیلی خوشحالم که هستی و آرزوم سلامتی توئه...
انگیزه بزرگی بودی برای ما
من و بابایی ۷ ساله عروسی کردیم و تو این مدت هیچی خرج خونمون
نکرده بودیم
که تا فهمیدیم تو هستی
با انگیزه خیلی بالا بدون تردید شروع کردیم به تغییر دکوراسیون خونه
و کلی تغییرات تو خونه ایجاد کردیم
تا بتونیم برای تو اتاق داشته باشیم
........................................................
و الان واقعا به خاطر قدم تو خونمون خیلی راحت تر شده
آشپزخونه بزرگتر.. اتاق خواب خودمون حسابی بزرگ شده
.................................................
قربون تو نفس