ماه من
گوش تا گوشه ی صحرا تو بخواب و نهراس
شیرها خاطرشان هست که آهوی منی
چهارشنبه ۴ اسفند ماه ۸۹ ساعت ۳ نیمه شب
گیلاس مامانی...عزیزکم
تا حالا دوران بارداری سختی نداشتم ولی چند روزیه بی خواب شدم
شبا خوابم نمیبره و تو هم تا دلت بخواد تو دل مامانی وول می خوری
انگار از خداته مامانی بیدار بمونه...خودتو براش جیگر کنی
امروز یه جوراب صورتی راه راه کوچولو برات خریدم
با یه قنداق(تصمیم دارم چند روزی آروم قنداقت کنم) و یه دمپای قرمز برای دستشویی
چند تام لباس دیدم که تصمیم دارم تو این چند روزه برات بخرمشون...با اینکه بابایی مخالفه و میگه زیادی خرید می کنی
......................................تو عشقمی
هر روز چندین بار ساعت و تاریخ و تقویم و...مرور می کنم به هوای دیدن تو...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی