تولد 1 سالگیت
پارسال همچین روزی متولد شدی ...........یه فرشته ناز و کوچولو که هیچ کاری با دنیای ما نداشت
بابایی تو گوشت قرآن خوند...
....
تو بغلمون آروم میشدی
گاهی دوست داشتی بیدار باشی و با خبر
دیگه از وابستگی خسته شدی و تصمیم گرفتی خودت ببینی دنیا چه خبره؟
اینجا غلت زدن و شروع کردی
هر روز موفق تر از روز قبل
........................
و الان یکسالت شده ............خیلی مراحل رو پشت سر گذاشتی
خیلی فهمیده تر شدی
..............
این عکس قبل واکسن یکسالگیته
واکسن رو هم که زدن اصلا گریه نکردی دختر صبورم
عصر با هم خونرو تزیین کردیم من می چسبوندم و تو می کندی میدادی به من:-؟؟
بعدش تصمیم گرفتی بیشتر کمکم کنی و می کندی و می خوردی
شب من و تو و بابایی یه تولد 3 نفره کوچولو گرفتیم
کیکرو گذاشتم جلوت که هرکاری دلت خواست بکنی ..اولش یکم نگاهش کردی ...بعد مزه کردی و خوشت اومد
و از کادو ها هم فردا عکس می ذارم