برای تو دخترکم

می گی مامان ...می گم هانا ...می گی بعععععععلهه هی منو یا باباییو یا وسایلتو می بینی می گی سلااااااام... ماشالله خیلی شاد و شیطونی به ستاره و ماه و آسمون و حیوونا و ... سلام میدی ............ شعر می خونی .....سلام سلام خاله بزغاله ....علک سلام خاله بزغاله عاشق تولدی ...و هر قنادیو میبینی دست میزنیو میگی لبلد ....... میای لوپای ما رو میگیری و می کشی جلو صورتت و لبامونو می بوسی

سلام ببخشید که خیلی خیلی دیر اومدم اومدیم خونه جدید .....تازه اینترنت مامانم وصل شده اینجا لحظه سال تحویله که خونه مامان بزرگمم(شهریار) ............ اینم عکسای امشب من داغه داغ ...........ببینید چه بزرگ شدم ...   ...

هانا گلم ببخشید که دیر دیر میامو برات می نویسم این روزها خیلی ذهنم درگیره ........کمتر از 1 ماه دیگه جا بجا میشیم به خونه جدیدمون و ما هم مشغولیم ... عزیزم 21 ماهه شدی ..و حسابی شیطون تغریبا همه کلمه ها رو میگی ازت می پرسم عشق مامان کیه:میگی آنــــــــــــا صدای همه حیوونا رو می دونی ...البته اونایی که من می دونمو اعضای بدنتو همه رو میشناسی خیلی وقته .. چند تا شعر می خونی ... تاب تاب اباسی و  وقتی که نقاشی میکشی شعر می خونی ...چش چش ابروووو.... همچنان عاشق بلندی هستی و کلا بالای اوپن و شومینه ای...... ...

19 ماهه شدی مامان ....البته خیلی وقته ولی مامانیه تنبل حوصلش نمیگرفت بیاد و بنویسه ......... امروز اولین روز زمستونه ...دومین زمستونی که تو تجربه می کنی ... عاشق اینم که همه چیرو از نگاه تو دوباره تجربه کنم ...................................   .......... عاشق پازلی .. و عاشق شیطونیای خطرناک ... ... مامان میای ماشینمو بدم دوربینتو بدی؟ .. اوا نمازمو نخوندم که...... ...

18 ماهگی مبارک نازنینم چند روز بعد 18 ماهگیت رفتیم مشهد ................واکسنت رو هم گذاشتیم برای بعد سفر ....... عکسهای سفر در ادامه دنبال کنید. .........     صبح زود آماده رفتن شدی................. از فرودگاه خوشت اومد.............. ................... ............ ...........دختر خیلی خوبی بودی خواب ناز بعد کلی شیطونی فردای رسیدنمون رفتیم باغ وحش ....دیدن حیوونا برات جالب بود.......برای ما جالب تر .... خسته نباشی اینم یه عکس خندون تو هتل ..............این لباستم از پاساژ زیست خاور برات گرفتم الهی مامان قربونت بره ............... آرامگاه فردوسی...

یروز دیگه تو دخمل طلای من 18 ماهه میشی ............1 سال و نیمه.... این روز ها با وجود تو خیلی حال قشنگی دارم ....خوشحالم که هستی کلماتی که تا الان می تونی بگی مامان...بابا...دادا:داداش.....علیضا:علیرضا و امیر علی......بووا:پوریا.......عمه:عمو عمه رو میگی دا:دایی........دا:دالی........آب.....بوپ:توپ..یه دو سه رو دلت بخواد میگی لیلا ........سحر.... تو این عکسم با من قهر کردی که چرا آمادت کردم و نمیریم بیرون مشغول عکس انداختنم ........... خدایا شکــــــــــــــــــــــــرت .............   ...

یه عالمه عکس تو ادامه مطلبه ...........   گفتم این روزهای آخری که از 16 ماهگیت مونده بیام و برات بنویسم عکساتو بذارم ... -همه حرفهامونو می فهمی ....خیلی شیطون تر از قبل شدی -مامان و بابا و عمه و عمو و نه نه و داداش میگی -نماز می خونی ... -غذا خوردنت بهتر شده ..... -چهاردست و پا میری و هاپ هاپ می کنی مثلا هاپو شدی ... -رفتارهای دیگران رو تکرار میکنی -دستمال کاغذی برمیداریو بینیتو پاک می کنی - تا ماشینمون جایی میایسته ...سریع فلش پخش ماشینو برمیداریو میذاری تو کشوی ماشین ... ..........خیلی دوست دارم عزیزم............ ...

دخترک نازنینم .................روزت مبارک خوشحالم که تو در کنارمی ............ مهربونی............صبوری..........دوستت داریم   ...